چرا بدحجابها در ایران بیشتر شدند
باسلام
حتما شماهم مث من اگه گذرتون به خیابون افتاد میبینید که اثری از حجاب توش پیدا نمیشه
یا اگه هم باشه انگشت شماره
واقعا چی شده که به اینجا رسیدیم؟
یه چند مورد به ذهنم رسید که با هم مرور میکنیم :
1ـ تلاش استعمار در مبارزه با پوشش اسلامي:
حجاب، هويت و شخصيت زن مسلمان مي باشد. حجاب جلوي فساد و فسادانديشي را مي گيرد. زدودن حجاب از زن، با هدف هويت زدايي از زن مسلمان است، تا زن بيشتر در خدمت آمال و آرزوها و اهداف و هوس هاي سلطه جويان قرار گيرد. مبلّغان
و بانيان بي حجابي در ايران، در اين مورد معتقدند:
«در مسئله بي حجابي زنان بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند. بايد به استناد شواهد و دلايل تاريخي ثابت كنيم كه پوشيدگي زن از دوران بني عباس متداول شده و مطلقا سنت اسلام نيست ...».
سپس تأكيد مي كند كه پس از زوال حجاب، مأموران جوانان را به سوي روابط ناپسند با زنان غير مسلمان سوق دهند و آنان نيز بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آنان تقليد كنند.
طرح عمومي كشف حجاب در كشورهاي اسلامي و حضور خانواده هاي رؤساي وابسته به نظام هاي استكباري به صورت نيمه عريان و استفاده از مدهاي گوناگون و نمايش در انظار، نمونه اي از تلاش استعمار جهت پوشش زدايي براي رسيدن به اهداف يادشده بود.
امام خميني(ره) به انگيزه هاي استعمارگران و كشف اين توطئه اشاره دارد، آنجا كه مي نويسد:
«ما مي دانيم كه اين سخنان براي كساني كه با خيانتكاري و شهوت پرستي و آواز و نواز و رقص و هزار جور مظاهر فسوق و بي عفتي بار آمدند خيلي گران است. البته آنان كه تمدن و تعالي مملكت را به لُخت شدن زن ها در خيابان ها مي دانند و به گفته بي خردانه خودشان با كشف حجاب، نصف جمعيت مملكت كارگر مي شود، حاضر نيستند مملكت با طرز معقولانه و در زير قانون خدا عمل و اداره شود. آنهايي كه اين قدر قوه تميز ندارند كه كلاه لگني را كه پس مانده درندگان اروپاست، ترقي كشور مي دانند، با آنها ما حرفي نداريم كه آنها از ما سخن خردمندانه را بپذيرند و عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزديده اند ...».
اما بر خلاف تلاش هاي مذبوحانه استعمار، زناني در سايه پوشش و عفاف به صحنه اجتماع آمدند تا با ستمگران مبارزه كنند، از جمله:
«زينب پاشا، فرزند شيخ سليمان، دهقان بي چيز، رهبر زنان تبريز، گروهي داشت با اسلحه هاي سرد و گرم در مجامع حاضر مي شدند و مردم را به مبارزه تشويق مي كرد. يك بار به جمع مردان گفت: اگر شما مردان جرئت نداريد جزاي ستم پيشگان را كف دست شان بگذاريد، اگر مي ترسيد كه دست غارتگران و دزدان را از مال و ناموس و وطن خود كوتاه كنيد، چادر زنان را سرتان كنيد و در كنج خانه بنشينيد و دم از مردي و مردانگي نزنيد. ما جاي شما با استكبار مي جنگيم.»
2ـ دگرگوني ارزش ها
اسلام زن را در متن اجتماع به تلاش و كوشش خوانده اما با حُجب و رعايت پوشش اسلامي. اسلام حيا، وقار، متانت، شكوه گفتار و سلامت كردار را براي انسان ارزش دانسته است. اسلام، حجاب را جزئي از شخصيت زن تلقي مي كند. وقتي اين ارزش ها دگرگون شود و زن خودآرايي و نشان دادن زيبايي ها و خودنمايي را ارزش بداند، گرايش دروني به فسادآفريني پيدا مي كند.
3ـ الگوهاي نادرست
انسان فطرتا الگوپذير است. وي پيوسته به ارزش هايي باور دارد و مي خواهد همواره از آنها الگو بسازد. مسئله الگو در اخلاق اسلامي و روانشناسي امروز جايگاه مهمي دارد. قرآن، پيامبر گرامي اسلام(ص) را به عنوان الگو و اسوه حسنه معرفي مي نمايد. پس انسان مي خواهد خود را همانند الگوها سازد. قهرمان سازي و الگوآفريني انحرافي براي زن در جهت زدودن هويت او، از برنامه هاي استعمار بوده است. اين مسئله بايد به طور جدي بررسي گردد.
4ـ خلاءهاي دروني
انسان به سبب ناهنجاري هاي شخصيتي كه دارد، همواره سعي در جبران كمبودها مي نمايد. كمبودهاي عاطفي در دوران خردسالي، گاه در بزرگسالي (اگر راهنمايان درستي نباشند) انسان را دچار بحران هاي عميق عاطفي و شخصيتي مي كند. با بررسي چگونگي برخورد دختران و زنان در مسئله پوشش به اين نتيجه مي رسيم كه برخي خودآرايي و خودنمايي را جزئي از شخصيت تلقي كرده و سعي در جايگزيني جاذبه هاي كاذب با آن را دارند.