وجود هر یک از ما باغی است با گل های بی نظیر، رنگارنگ
گل های که تنها مختص ما هستند و بس
این گل ها را می توان ساده پر پر کرد،
می توان سخت حفظ کرد
می توان ارزان فروخت و یا با امید نگهبان بود، شاهد زیبایی آن و عطر سحرانگیز جاودانه شان شد.
گل ها با ارزش باغ زندگی من که یک دخترم چیست و باغبان آن کیست؟
برای من که دخترم گلی با ارزش تر از حیا، زیبا تر از نجابت و خوش عطرتر از شکوفه پاداکدامنی نیست.
این گل های حیات من نگهبان می خواهند، باغبانی می خواند که با تمام وجود حافظشان باشد از لگد های نامحرم و دستان نارفیق.
چه نگهبانی بهتر از حجاب که تمام جلوه های حیات مرا تنها برای اهلش نمایان می کند تا زیبایی های درون و بیرون باغ من تا انتهای جهان برایم بماند، سالم و دست نخورده تا به محبوب هدیه کنم ثمره های بی نظیر زندگی ام را.