مسئله حجاب به پوشیدن یا نپوشیدن چندمتر پارچه نیست،
حجاب یک لباس نیست.
نوعی نگاه ،طرز فکر ،رفتار ویژه و جهان بینی خاص است.
پدیده ای است که با انبوهی از مسائل زندگی زن پیوند دارد.
حجاب ، آغاز یک راه و پایان یک بیراهه است.
بالاترین فریاد خاموش ،بدون زبان سخن گفتن و بدون دعوا اعتراض کردن؛
مقاومتی بدون خرج و زحمت،و رفتاری آکنده از پیامهای معنوی است
.لباس زبان دارد و زبانش هیچ گاه نه خسته میشود و نه از تاثیر گذاری،ناامید...
شاید تعجب کنید اگر بشنوید که وقتی در جلسات عمومی و خصوصی،
از ارزشهای معنوی و اخلاقی برای زنان غربی صحبت کنید آنها اغلب متاثر می شوند
و به فکرعمیق فرو می روند و به شما چنان خیره می شوند که گویا برایشان پیام وحی را می خوانید!
ولی در سرزمین ما که از زمین و آسمان بانگ ارزش حجاب بلند است......
علت آن اشتیاق زنان نیمه برهنه ،واین ستیز و گریز زنان دیار ما یکی این است:
آنها زخم خورده ی نظام سرمایه داری اند و هر چند در رفاه غرق باشند
آرامش خود را در پیروی از راهنامه ی دین می یابند،
برخلاف زنان دیار ما که نه از نظام سرمایه داری شناخت دارند و نه خود را زخم خورده ی این نظام می دانند.
از طرفی چون در نعمت نتایج دین غوته ورند،قدر ارزشها را درست نمی دانند..
دوم: زنان کشورما فرصت نیافته اند به کشورهای غیرمعتقد به حجاب،سفرکنند تا به نقش و تاثیر مفید حجاب و پیامدهای دهشتناک بی حجابی ،به درستی پی ببرند.
اینجا در سایه ی امنیت و آسایش نسبی که فرهنگ حجاب برایشان فراهم کرده است ،از زندگی سالم تر ،بی دغدغه تر و آرام بهره می برند،اما به هم شکلی با نیمه برهنگان غرب افتخار میکنند.
قسمت هایی از کتاب راز یک فریب نوشته ی یوسف غلامی