باسلام
حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی مانند ویروس ناشانخته ای به جان فرهنگ و حجاب مردم افتاد و اکنون
به تمامی لایه های اجتماع رسیده و درحال اثر گذاریست
اما سوال اینجاست چه میشود که بدحجاب میشویم؟
«حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی» را از دو جهت میتوان نوعی ناهنجاری یا کجروی اجتماعی به شمار آورد و بر مبنای نظریات مطرح در جامعهشناسی انحرافات به تحلیل و تبیین آن پرداخت. از یک سو، «حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی» خلاف بین اعتقادات مذهبی و دینی قشر قابل توجهی از متدینین کشورمان است و از این جهت، به دلیل نقض هنجارهای اخلاقی و دینیِ این قشر، نوعی ناهنجاری و کجرفتاری به شمار میرود. از سوی دیگر، «حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی»، نقض قوانین موضوعهی کشورمان است که به طور مشخص در مادهی 638 قانون مجازات اسلامی، مورد جرم انگاری قرار گرفته است. این شاخصه، اهمیت بهسزایی در تعیین رفتارهای نابهنجار دارد. چرا که مهمترین و اولین عامل در تعیین کجرفتاریهای اجتماعی، نقض قوانین به عنوان قویترین هنجارهای هر جامعه، میباشد[1].
از نظریات مطرح در جامعهشناسی انحرافات که در حال حاضر میتواند در ریشهیابی جامعه شناختی «حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی» مورد استفاده قرار گیرد، نظریهی نظارت اجتماعی است. در این دیدگاه، افراد اصولاً دارای قابلیت بهنجار بودن یا نابهنجار بودن هستند. نکتهی اصلی این است که جامعه چه رفتاری با فرد داشته باشد. بر اساس این نظریه، رفتار بهنجار و نابهنجار تنها در درون جامعه دارای معناست و هر جامعهای سعی میکند که هنجارهای خود را بر فرد تحمیل کند. موضوع مورد نظر این نظریه این است که چه عواملی باعث محدود شدن رفتارها میگردد.
«هیرشی» که پایهگذار اصلی این نظریه به شمار میرود، در همین راستا موضوع پیوند اجتماعی را مطرح میسازد و بر این اعتقاد است که کجرفتاری، زمانی واقع میگردد که پیوند میان فرد و جامعه، ضعیف یا گسسته شود. او بر این باور است که چهار عنصر اصلی، باعث پیوند فرد و جامعه میشود و به کنترل و کاهش کجرفتاری میانجامد. این عناصر عبارتاند از: «وابستگی، تعهد، درگیری و اعتقاد.»[2] استفاده از این عناصر در ریشهیابی حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی، تا حدود زیادی عوامل اصلی این پدیده را مکشوف مینماید.
- وابستگی؛
از نظر هیرشی، مبنای اصلی درونی کردن هنجارها، وابستگی به دیگران است. در اینجا مفهوم «وجدان» به شکل یک عامل مستقل مطرح نمیشود، بلکه آنچه اهمیت دارد رابطهی اجتماعی فرد است. به همین خاطر؛ وابستگی به دیگران را میتوان یکی از متغیرهای مهم در کنترل رفتار محسوب نمود؛ به طوری که به علت وابستگی اجتماعی، این احساس در فرد به وجود میآید که به انتظارات و خواستههای دیگران پاسخ دهد. بیشتر افراد سعی میکنند که آسیبی به خویشاوندان خود وارد نسازند و رفتارشان باعث ناراحتی و شرمندگی نزدیکان آنها نشود. با داشتن این احساس، افراد، وابسته و محدود میشوند و کمتر خود را آزاد و رها میبینند که هنجارهای اجتماعی را نقض کنند. وابستگی به دیگران، بُعد جامعهشناختی وجدان در روانشناسی تلقی میشود.
بر این اساس، میتوان یکی از مهمترین ریشههای شیوع روزافزون مسئلهی «حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی» که در دو دههی اخیر، به وضوح در جامعه مشاهده میشود را؛ افزایش آستانهی تحمل افراد جامعه در مقابل این ناهنجاری و به عبارت دیگر، کاهش قبح و زشتی این عمل، در نظر افراد جامعه دانست. در هر حال، دختران بسیاری از مادران محجبه و متدین جامعهی اسلامی ایران، در ردیف بدحجابان جامعه قرار گرفتهاند و فراوان دیده میشود که افراد یک خانواده، نسبت به اعضای بدحجاب خانوادهی خویش کمترین انزجار و اعتراضی از خود نشان نمیدهند.
گذشته از عقبهی دینی مقوله «تذکر» در دین مبین اسلام که ذیل عنوان فقهی «نهی از منکر» و در زمرهی واجبات مؤکد دینی مطرح میباشد، در گذشتهی نه چندان دور، اغلب افراد جامعه در مقابل کسانی که حرمت حجاب و عفاف را خدشهدار میکردند، عمدتاً به دلیل پایبندی به احکام شرعی، تذکر و هشدار به سهلانگاران در امر حجاب را وظیفه و مسئولیت دینی و وجدانی خویش میدانستند.
تأثیر چنین واکنشی از سوی این افراد، تا بدانجا بود که افراد بدحجاب، از بیم انزوا و کنار گذاشته شدن توسط بستگان و دوستان خویش، دست کم در ظاهر، خود را ملتزم به پوشش اسلامی نشان میدادند. با اُفول مراتب اعتقادی برخی متدینین و اُفول حساسیت ایشان نسبت به برخی حرمتشکنیها، حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی نیز در جامعهی ما به تدریج در طول دهههای 70 و 80، از شکل کجرفتاری خارج شده و امری مقبول و پذیرفته به شمار آمد؛ به طوری که، افراد بدحجاب، به واسطهی وابستگی هرچند نزدیک خود با افراد محجّبه، حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابیِ خود را باعث ناراحتی و شرمندگی آنها ندیده و بدین ترتیب، عامل «وابستگی» که امید میرفت، باعث ترمیم و یا لااقل مانع رشد تصاعدی این کجرفتاری گردد، مغلوب برخی توجیهات همچون «عدم دخالت در حریم خصوصی دیگران»، «بینتیجه بودن سختگیری در مسائل عقیدتی» و «رعایت احترام و همزیستی مسالمتآمیز و پرهیز از مرافعه» واقع گردید.
در این باره میتوان به تحقیقی که دکتر «رفیعپور»، در سال 1371 به عمل آورده است نیز استناد نمود. بر اساس نتایج حاصله از این تحقیق؛ 86.2درصد پاسخگویان معتقد بودند در سال 1365، رعایت نکردن حجاب از نظر مردم عیب تلقی میشده است؛ بدین معنا که زنان متمایل به حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی، به علت اینکه احساس میکردند مردم از بیحجابی اکراه دارند و احتمال دارد آنها را، به گونهای مورد اهانت (مجازات) قرار دهند، بیشتر حجاب را رعایت میکردند. این ارزیابی برای سال 1371 به 41.5درصد رسید.[3] از این رو میتوان گفت قبح حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی در اذهان افراد جامعه، در عرض 6 سال به حدود نصف رسیده است؛ که این نتیجه میتواند فرضیات مطرح شده در مورد کاهش تأثیر عنصر «وابستگی» بر کنترل «حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی» را تأیید نماید.
عوامل بسیاری که عمدتاً ناشی از تلاش رسانههای بیگانه در تغییر پوشش زنان ایرانی و در پی آن، کاهش سطح حجاب در رسانههای داخلی به ویژه فیلمهای سینماییِ اکران شده و نشده که به راحتی در دسترس مردم جامعه قرار میگرفت و مفاهیم تجدّدخواهی و آزادیطلبی به معنای لاابالیگری و عصیانگری را به وضوح، مورد تبلیغ قرار میداد؛ موجب تجری و جرئت بخشی نسل جوان، در هنجارشکنی و شکستن ارزشهای اعتقادی بهخصوص حجاب گردید. در تأیید این نظر میتوان به پژوهش دکتر رفیعپور در زمینهی مقایسهی وضعیت پوشش زنان در فیلمهای سینمایی ساخته شده در دهههای اول و دوم انقلاب اشاره نمود.
بنا بر این پژوهش؛ حد پوشش و حجاب در فیلمهای دههی دوم انقلاب نسبت به دههی ماقبل، کاهش چشمگیری داشته است[4] و این روند با شتاب افزونتری، در دهههای بعد نیز ادامه یافت که عمدتاً با تحقیر یا تضعیف پوشش چادر نیز همراه بوده است.[5]
- تعهد؛
از نقطه نظر هیرشی، تعهد نیز بُعد جامعهشناختی مفهوم «خود» در روانشناسی است؛ به این معنا که ما وقت و انرژی خود را در راه دستیابی به اهدافی مانند تحصیل، کار و داشتن شهرت خوب در میان دیگران صرف میکنیم. فردی که به فعالیتهای متعارف در زندگی روزمره متعهد باشد به منظور حفظ موقعیتی که با کوشش برای خود به دست آورده، کجرفتاری نمیکند و خود را به خطر نمیاندازد. بیشتر افراد میخواهند آیندهی خوب داشته باشند و برای این منظور، شیوهی زندگی متعارف را دنبال میکنند. از دیدگاه نظریهی نظارت اجتماعی؛ عمل کننده، هزینهها و منافع ناشی از هر عمل خود را میسنجد و بر آن اساس انتخاب میکند. حال اگر هزینهی کجرفتاری سنگین باشد، فرد کوشش میکند تا از آن اجتناب کند.[6]
تاریخچهی ظهور و گسترش پدیدهی حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی در ایران نشان میدهد که برخورد مسئولین ذیربط در طول زمان نسبت به این پدیده، با تغییرات بسیاری همراه بوده است و یکی از مهمترین این تغییرات در زمینهی برخورد با بدحجابان، در بهرهی آنها از فرصتهای شغلی و امکان حضور در اماکن مختلف نظیر ادارهها، فروشگاهها، رستورانها و ... بوده است. در اوایل دورهی شروع حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی که عمدتاً از سال 1362 آغاز میگردد؛ صدور اطلاعیهها و اعمال نظارتهای جدّی مبنی بر محروم نمودن زنان بدحجاب از حضور در اماکن مختلف صورت گرفت که این محرومیت، به معنای از دست دادن موقعیتهای مختلف حضور اجتماعی و در پی آن بالا رفتن هزینهی کجرفتاری برای بدحجابان تلقی میشد.
ملاحظهی اطلاعیهای که در تاریخ 4 مرداد 1363 توسط دادستان عمومی تهران در روزنامهی جمهوری اسلامی منتشر شده است، شدت اهمیت حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی را در نظر مسئولین برنامهریز و اجرایی کشور و عزم راسخ آنان در برخورد با این مسئله را به خوبی نشان میدهد: «به کلیهی مسئولان در ادارات و سازمانهای دولتی و شرکتها و سایر واحدهای دولتی و خصوصی، اماکن عمومی از قبیل هتلها، مسافرخانهها، تالارها و باشگاههای برگزار کنندهی مجالس جشن عروسی، غذاخوری و سایر اماکن عمومی اعلام و ابلاغ میدارد از تاریخ انتشار این اطلاعیه موظفاند از ورود بانوانی که رعایت حجاب و پوشش اسلامی را نمیکنند، جلوگیری به عمل آورند.»
در این دوران، بدحجابان احساس انزوای زیادی میکنند و بسیاری از ادارات، اماکن اقامتی و فروشگاهها در عمل یا از پذیرش بانوان بدحجاب خودداری میکنند و یا ضمن تذکر، ایشان را به اصلاح حجاب دعوت مینمایند. این توصیفات را میتوان با وضعیت کنونی در این زمینه مقایسه نموده و به یکی از ریشههای اجتماعی گسترش حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی دست یافت.
در حال حاضر یکی از ارکان ثابت در بسیاری از مؤسسههای خصوصی، حضور منشی یا کارمند با پوشش و رفتار غیراسلامی است که بدون اِعمال هیچگونه نظارتی از سوی دستگاههای مسئول، به فعالیت خود مشغول میباشند. فراتر اینکه؛ در بسیاری از ادارههای دولتی، اختلاط بیمورد، غیرضروری و در برخی موارد منافی شئونات اسلامی در میان کارمندان زن و مرد مشاهده میشود. در حالی که اجبار ادارههای دولتی و مؤسسههای خصوصی به تفکیک جنسیت و رعایت شئونات اسلامی توسط کارمندان در محیط کار و نظارت بر حُسن اجرای این مهم، هزینه و اقدام ویژه و هنگفتی را در قیاس با آسیبهایی که به دنبال دارد، نمیطلبد.
بدین ترتیب، با ضعف نظارتهای اداری، هنجارهای اجتماعی لازم الإجرا نیز فاقد ضمانت اجرا گردید که این خود، مؤثرترین عنصر در رشد چشمگیر حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی و حضور فزایندهی زنان بدحجاب در جامعه بود؛ چرا که با ضعف اهرمهای نظارتی، ایشان نیز لزومی به التزام عملی در حفظ حدود شرعی حجاب نمیدیدند. جوّ غالب جامعه اعم از دانشگاهها و مراکز آموزشی، محیطهای کاری، مراکز تفریحی و .... نیز محدودیتی برای حضور آنها ایجاد نکرد. از این رو، یکی از ریشههای افزایش حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی در کشور را میتوان فقدان یا کاهش نظارت حکومتی بر چگونگی پوشش زنان در حضور ایشان در عرصههای مختلف اجتماعی، به ویژه حوزههای کاری و آموزشی دانست.
- درگیری؛
عنصر سوم نظریهی نظارت اجتماعی که به کاهش کجرفتاری منجر میشود، درگیری است. به اعتقاد هیرشی، بیشتر افراد در طول زندگی خود زمان و انرژی محدودی دارند. درگیری در امور زندگی روزمره وقت زیادی نیاز دارد و خود باعث محدود شدن رفتار میشود. افراد بیکار و بیهوده وقت بیشتری برای هنجارشکنی دارند در حالی که کسی که کار میکند خانوادهای تشکیل داده و سعی میکند در حرفهی خود موفق باشد، وقت و انرژی اضافی برای ارتکاب جرایم را ندارد. به همین دلیل بیشتر جرمشناسان معتقدند که افزایش سالهای تحصیل، انجام خدمت نظام وظیفه، و فراهم بودن تسهیلات ورزشی، باعث کاهش کجرفتاری در میان نوجوانان میگردد.[7]
عامل درگیری به طور مؤثر میتواند در کاهش انواع ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی مؤثر باشد، اما پیرامون مسئلهی «حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی» میبایست با تردید به این عامل نگریست زیرا در طول دو دههی اخیر؛ این معضل، در بین اقشار مختلفی از زنان مشاهده شده است. اما حالتهای خاص حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی که به صورت مدگرایی افراطی و تنوعگرایی روزافزون بروز مییابد؛ عمدتاً در زنانی با دغدغهها و درگیریهای اجتماعی کمتر مشاهده میشود زیرا به دلیل تبلیغات گستردهی کالاهای مصرفی و تغییر سریع مدها، یکی از فعالیتهای ثابت برخی از زنان و دختران غیرشاغل و غیرمحصل و عمدتاً از طبقات مرفه جامعه، برای پر کردن اوقات فراغت، تغییر در نوع پوشش و آرایش با شیوههای متفاوت است.
- اعتقاد؛
هیرشی معتقد است که میزان اعتقاد افراد به هنجارهای اجتماعی و رعایت قوانین متفاوت است. هر چه این اعتقاد در فرد ضعیفتر باشد احتمال دارد که هنجارشکنی کند. بنابراین انحراف به علت فقدان اعتقاد به اعتبار هنجارها و قوانین واقع میشود. فردی که خود را تحت تأثیر اعتقادات معمول در جامعه نبیند، هیچ وظیفهی اخلاقی برای همنوا بودن و رعایت قوانین در نظر نمیگیرد.[8]
از مهمترین و کلیدیترین عوامل اجتماعی ایجاد و گسترش حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی را میتوان ضعف اعتقاد و نیز آگاهی زنان از این دستور الهی دانست. در تحقیقی میدانی این نتیجه به دست آمده است که یکی از علل رعایت نکردن دقیق حجاب اسلامی که درصد قابل ملاحظهای را به خود اختصاص داده– 83 درصد- ضعف اعتقاد مذهبی میباشد.[9] همچنین، از نظرسنجی و تحقیق 8 سالهی محققی، پیرامون علت کم توجهی دختران و زنان به حجاب، این نتیجه به دست آمد که اساسیترین علت این پدیده، ناآگاهی است. از 500 نفر بانوی بدحجاب، اظهارنظر 80درصد از آنان نشان داد که بیاطلاعی از آثار و پیامدهای نوع پوشش، اصلیترین عامل حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی ایشان است.[10]
عمل به آموزههای دینی مانند حجاب برخاسته از اعتقاد درونی فرد است و اعتقاد به حجاب به طور مؤثر ناشی از سطح آگاهیِ فرد نسبت به شرایط، ویژگیها و مصالح وجوب این حکم است. در حقیقت اگر والدین که نقش مهمی را در درونیسازی حجاب در فرزند خود دارند، از عواقب و خطرات فردی، خانوادگی و اجتماعی حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی مطلع باشند؛ نقش تأثیرگذار خود را به نحو مطلوب میتوانند انجام دهند. خانواده و جامعه دو عامل مهم در ایجاد و تقویت پیوند میان فرد و جامعه و به دنبال آن کاهش کجرفتاری هستند. این دو عامل میتوانند به عنوان ابزار «یادگیری اجتماعی» که مهمترین روش درونی کردن ارزشها و هنجارهای اجتماعی است، به کار روند. حجاب مانند هر آموزهی دینی و اجتماعی دیگر، نیازمند یادگیری و اکتساب از محیط پیرامون است. نظریهی یادگیری در زمرهی نظریات روانشناسی اجتماعی است که ذیل بخش ریشهیابی روانشناختی حجابی" title="بدحجابی" target="_blank">بدحجابی مطرح خواهد شد.
پی نوشت:
1. ممتاز، فریده، انحرافات اجتماعی؛ نظریهها و دیدگاهها، چاپ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1387، ص 12.
2. همان، صص 119 و 120.
3. رفیعپور، فرامرز، توسعه و تضاد، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377، ص 164.
4. همان مؤلف، وسائل ارتباط جمعی و تغییر ارزشها، تهران، نشر کتاب فردا، 1387، صص 33 و 34.
5. مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، نگاه اجمالی به پوشش چادر در سریالهای تلویزیونی (ابتدای سال 80 تا پایان 82)، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، 1384.
6. ممتاز، ص121.
7. همان، ص122.
8. همان، ص122.
9. رحیمی، عباس، حجاب و نقش آن در سلامت روان، قم، مؤسسهی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، 1387، ص166.
10. غلامی، یوسف، اخلاق و رفتارهای جنسی، قم، نشر معارف، چاپ چهارم، 1387، ص168.