خواهر تنت بوی کربلا میده
چادرم مال منه خودم انتخابش کردم پاشم وایستادم
لزومی نمیبینم چون عده ای نمی پسندن بخوام ثابتش
حرف دیگران ذره ای برام اهمیت نداره
یادم نمیره خودم وقتی به مامانم گفتم چادر میخوام برام خرید
همه فکر میکردن یه چند مدت سر میکنم
دلمو میزنه
میزارمش کنار ولی الان 7 سال دلمو نزده که هیچ خیلیم دوسش دارم
تا الان هر کسیم ازم پرسیده چرا چادر بهش رک گفتم خودم انتخابش کردم دوسشم دارم لزومی نمیبینم
چون چادر سر میکنم چون خیلیا سر نمیکنن بخوام توضیح بدم یا ثابتش کنم
من اخرای اول دبیرستان بودم
دیگه موقع امتحانات بود
هر دختری که میدیدم چادر سر مکینه
احساس می کردم خیلی خوشگل تر از دیگران
یه جورایی به دل آدم میشینه
گفتم خو چرا من نداشته باشم
به مامانم گفتم چادر میخوام
مامانم قبول کرد
چادر گرفت برام اما چون ازا ین چادرای
اصیل ایرانی بود
خب سر کدنش برای یه تازه کار سخت بود بعد یه ماه نمیدونم شاید کم تر مادر بزرگم رفت مشهد برام ی چادر عربی خوشگل اورد سر کردن اون خیلی راحتر بود
خلاصه از اون ماجرا هفت سال میگذره و من همچنان چادریم
شاید اوایل بخاطر زیبایی و قشنگی بود اما الان برام مث یه باور قشنگه
بهش علاقه دارم شده یه تیکه از وجودم
با وجود یه عالمه حرف و متلک علاقم بهش بیشتر شده که کمتر نشده
خواهر تنت بوی کربلا میده
اسلام گرمش شد
خواهر کوماندو
خوب بپوشون که اسلام سرما نخوره
اینا بعضیاش بودن اما من عادت دارم باعث میشه چادرمو سفت تر بگیرم
یادمه دوستم که الان دیگه خیلی صمیمی هستیم
اخرای ترم یک کارشناسی بودیم بهم گفت اول ترم واقع حالم ازت بهم میخورد فکر مکیردم چون چادری هستی خیلی خشکی
اما وقتی بیشتر که گذشت فهمیدم نه اصلا هم اینطور نیست
خلاصه چادری شدنم سختی های خودشو داره که منم به جون و دل خریدم
آهنی که آبدیده بشه دیگه با هر ضربه کوچیکی نمیشکنه
راضیم به رضای خدا و آرزوم لبخند رضایت حضرت زهراست
والسلام
با تشکر از خانوم م د که این خاطره رو برای ما فرستادن
شماهم اگه از چادری شدنتون خاطره دارید برامون از اینجا بفرستید
+صفحه جشن تولد ستاره ها رو حتما ببینید