مجلس عزای امام حسین (ع) و الگوبرداری زن ایرانی
با توجه به ایامی که در آن قرار داریم بر آن شدیم که فلسفه وجودی این مجالس و رابطه آن با الگوبرداری و نقش آفرینی زن ایرانی مورد بررسی قرار دهیم
يكى از مباحثى كه در مجالس عزاداری آموخته مىشد، زندگى ائمّه اطهار(عليهم السلام) بخصوص حضرت زهرا(عليها السلام) و حضرت زينب(عليها السلام)(به دليل همجنس بودنشان) كه طبيعتاً رفتار، افعال و كنشهاى آنها را سرمشق خود قرار مىدادند، و با توجه به نقشهايى كه آن بزرگواران در موقعيتهاى گوناگون ايفا مىنمودند، اينان نيز سعى داشتند مثل آنها باشند. بنابراين، افعال و رفتار حضرت فاطمه(عليها السلام) الگويى براى رفتار و اعمال زنان ايرانى گشته بود. توضيح مطلب آن كه در حديث مشهورى از حضرت فاطمه(عليها السلام) نقل شده است كه فرمودند: «بهترين چيز براى يك زن آن است كه او مرد نامحرمى را نبيند و مرد نامحرمى هم او را نبيند.»
يا وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در تقسيم كارهاى منزل، بين على(عليه السلام) و فاطمه(عليها السلام)، كارهاى منزل را به فاطمه(عليها السلام) و كارهاى خارج منزل را به على(عليه السلام) سپردند، حضرت فاطمه(عليها السلام) فرمود: هيچ چيز در دنيا به اندازه اين تقسيم كار مرا خوش حال نكرد؛ چرا كه رسول الله(صلى الله عليه وآله) با اين عمل، مرا از مراوده با نامحرمان معاف داشتند. اما از سوى ديگر، در تاريخ آمده است كه حضرت زهرا(عليها السلام) براى دفاع از حق خود(فدك) و دفاع از امام على(عليه السلام) به ميان مردان نامحرم آمدند(البته با حفظ كامل حجاب) و سخنرانى مشهور خود را در محاجّه با ابوبكر عنوان كردند، به طورى كه ابوبكر مجبور شد قباله فدك را به او برگرداند(هر چند توسط عمر پس گرفته شد.) يا در مورد حضرت زينب(عليها السلام) آمده است: براى اين كه نامحرمى ايشان را نبيند، شبانه به زيارت قبر جدّش، رسول الله(صلى الله عليه وآله) مىرفت، اما همين زينب(عليها السلام) وقتى اسلام در خطر مىافتد، همراه برادر به ميدان كربلا آمد و آن گونه در بازار كوفه، آتشين سخنرانى كرد يا در شام و مجلس يزيد آن گونه در ميان نامحرمان سخنرانى نمود و از اسلام و امام سجاد(عليه السلام) دفاع كرد.
شبيه همين رفتار و اعمال را در زمان قاجاريه از زنان ايران زمين مىبينيم؛ يعنى از يك سو، مشاهده مىكنيم كه زنان ايران در عصر قاجار شديداً نامحرمگريز و خانهنشين هستند، به طورى كه اگر مجبور به خارج شدن از منزل مىشدند طورى بيرون مىآمدند كه حتى صورت و انگشتان دست و پاى آنها را كسى نبيند، ولى از سوى ديگر، وقتى خبر تبعيد آية الله ميرزاى آشتيانى در تهران پخش شد، سراسيمه به خيابانها ريخته، شروع به سر و صدا كردند. چيزى كه اينان را از زنان روستايى و ساير زنان سنّتى هم عصر خود جدا مىكند، همان شعور اجتماعى بالاى اين دسته از زنان مىباشد. براى همين است كه با اين پديده فقط در شهرها مواجه هستيم؛ زيرا عرصه فعاليت روضه خوانها و منبرىها در شهرها، بخصوص تهران آن روز، بود. اين دسته از زنان با آن كه قريب به اتفاقشان از نعمت سواد بىبهره بودند، اما در عمل، همان كارى را كردند كه زنان باسواد در سال هاى 1357 و سالهاى پس در پيروزى انقلاب اسلامى انجام دادند.
سؤالى كه در اين جا مطرح است، اين كه اگر فرض مزبور درست باشد، پس چرا در ساير مناطق شيعه نشين، مثل عراق و لبنان، چنين قيامهايى را از زنان سراغ نداريم و چرا حتى در ايران، از زمان صفويه تا زمان ناصرالدين شاه چنين امرى اتفاق نيفتاده است؟ در پاسخ مىتوان گفت: اولاً، صرف شيعه بودن چنين خاصيتى ندارد؛ چرا كه تنها به اسم «شيعه بودن» و با تعاليم اجتماعى شيعه آشنايى نداشتن و تنها انجام وظايف فردى، مثل نماز و وضو و غسل، چنين خاصيتهايى ندارد. ادعا اين نيست كه صرف شيعه شدن چنين اثرى داشته است، بلكه سخن در اين است كه به دنبال رواج روضه خوانى و به تبع آن، بسط تعاليم اجتماعى تشيّع، زنان از چنان بلوغ فكرى برخوردار شدند. اما در قرون گذشته ـ گفته شد كه ـ حضور زنان در مجالس وعظ چندان مرسوم نبود و اين امر با مشكلاتى همراه بود.
ثانياً. در قرون پيش از قاجار، مجالس روضه به صرف نوحه خوانى و عزادارى محدود بودند. با مراجعه به كتابهاى منبرى موجود، مشاهده مىشود كه بيشتر بلكه تمام كتابهاى منبرى كه پيش از قاجار نوشته شدهاند به امور فردى و عبادى مؤمنان مىپرداختند، اما كتابهاى پس از قاجار مسائل اجتماعى را نيز متذكر مىشدند. اما اين كه چرا چنين امورى از شيعيان ساير بلاد شيعه نشين(غير ايران) سر نزده است، بايد گفت: اين شاهدى بر ادعاى مزبور است، نه ردى بر آن؛ چرا كه اولاً، در كشورهاى ديگر غير از ايران موضوع وعظ و روضه خوانى از رواجى مثل ايران برخودار نبود و ثانياً، به دليل آن كه همواره اكثريت و حاكميت ساير كشورهاى شيعه نشين با غيرشيعيان بوده، مبلّغان شيعه از آزادى عمل برخودار نبودند و در منابر كمتر از امور اجتماعى سخن مى گفتند.