حرمتی از جنس حجاب

من عاشق چادرمم ، چون بهم آرامش میده

چطور بگم یه حس امنیت ....

یا یه جور حس مالکیت یعنی اینکه مال خودم هستم نه دیگران

بعضی اوقات بخاطرش اذیت میشم

بقیه این دلنوشته در ادامه مطلب

یه تغییر شیرین

ساعت شش بعدالظهره و من مث خیلی وقتای قبل اومدم کنار خیابون تا ماشین بگیرم

یه چند دقیقه که منتظر وایسادم بازم حرفای تکراری شروع شد ...

بقیه در ادامه مطلب

دلم گرفته ، کمی روضه میخواهد

همیشه دلم هوای محرم و ماه رمضون داره ... دوستام مسخره م میکنن و میگن آخه ماه رمضون که انتظار کشیدن نداره ! چیه بابا هی روزه بگیر روزه بگیر ... گرسنگی بکش تشنگی بکش ! اونم توی این تابستونای گرم تهران ...

بقیه در ادامه مطلب

مینویسم امروز به بهانه رقص باله در مراسم بااصطلاح جشن برای روز کودک

بقیه در ادامه مطلب

اینبار می خواهم از نماز بگویم این سیر ملکوتی روح تا عالم بالا

بقیه در ادامه مطلب

بوسه هاي خياباني تحفه جديد بدحجابان

قلم سپهر/بوسه هاي خياباني هم كم كم جاپاي خودرا در ميان كوچه و بازار پيدا كردند از كنار بد حجابي وقتي سهل انگارانه بگذري مي شود همين ...همين كه در ملا عام شاهد بوسه هايي مي شوي كه هنوز برايت عادي نشده كه هنوز تصورش ميان ذهنت جا باز نكرده هنوز حتي نامش ترا به ياد اروپا و غرب مي يندازد

دلتنگی هایمان را چگونه بیان کنیم ، چرا ... چرا آرامش نداریم ...
دلهایمان بی تاب است و پر از اضطراب ...
چشمانی که دیدن گناهان برایشان عادی شده و
گوشهایی که از استماع گناه غرق در لذت می شوند ...

خداوندا میخواهم بگویم ما نفهمیدم که به اینجا رسیدیم ...

بقیه در ادامه مطلب

قلم سپهر/يه جايي بد جور دلم شكست يه جايي تمام باورهام رفت زير سوال رفت زير ردپاي حضور يه مد يه آرم يه سليقه قرار نبود چادر از سرش بيفته قرار نبود صورت روشن و مهتابيش بشه بوم هزار رنگ لوازم آرايش قرار نبود چشمهاي مشكي و تيله ايش زير يه لنز سبزآبي مخفي بشه قرار نبود چشمهاي هميشه محجوبش

هر پنج شنبه حسی از جنس دلتنگی ما را به یاد محرومیت دیده های آلوده به غبار غفلت ما از دیدار مولا و سرور مان و درک حقیقت وجودشان است ، می اندازد و بهانه ای می شود تا باز بیاندیشیم به اینکه حقیقت غیبت امام عصر عج چیست و وظایف یک جوان مومن و با رسالت منتظر چیست ؟
بقیه در ادامه مطلب