انگار همین دیروز بود، ۲۳ مهر ۱۳۵۹ که در بیابانهای اطراف آبادان چند عراقی با لباس سپاه از زیر لولههای نفت به ماشین آنها شلیک کردند و بعد … . عراقیها حسابی ترسیده بودند. معصومه بود و یکی از دوستانش به همراه دو تن از برادران. عراقیها به فرماندهشان بیسیم زدند که دو نفر از ژنرالهای زن ایرانی را به اسارت گرفتهایم! یادش آمد که عراقیها از مقنعه میترسیدند. دستهایشان را بستند و گفتند: زنهای ایرانی به مراتب قویتر از مردانشان هستند و به هم نهیب زدند که در کردستان زنها نارنجک را زیر مقنعهشان قایم میکردند، باید از آنها ترسید …
معصومه آباده از آزادگان (اسرای جنگ ایران و عراق)